جدول جو
جدول جو

معنی قائم ریختن - جستجوی لغت در جدول جو

قائم ریختن(نِ / نَ / نُ دَ)
کنایه از عاجز آمدن و جنگ ناکردن باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گِ رِ تَ)
کنایه از عاجز آمدن و جنگ ناکردن باشد. (برهان).
- به قایم ریختن، کنایه از زبون شدن:
که ایرانی از رومی بیشی خورد
به قایم کجا ریزد اندر نبرد.
نظامی.
(شرفنامه چ وحید ص 109 و 114).
چو شاهنشه ز بازی های ایام
به قایم ریخت با شمشیر بهرام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ ءَ)
بقایمی ریختن. عاجز شدن است. در بهار عجم. کنایه از جنگ ناکرده عاجز آمدن. (غیاث) (مجموعۀ مترادفات ص 244). کنایه از جنگ ناکرده عاجز آمدن. (آنندراج). کنایه از عجز و زبونی و از اصطلاحات شطرنج است. (لیلی و مجنون چ وحید ص 33) :
به آوارگی در خراسان گریخت
وزان قایم ری بقایم بریخت.
نظامی (از آنندراج).
بحیرت ماند مجنون از خیالش
بقایم ریخت لیلی با جمالش.
نظامی (از آنندراج).
و رجوع به بقایمی ریختن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بقائم ریختن
تصویر بقائم ریختن
از پس جنگ بر نیامدن، برهم زدن
فرهنگ لغت هوشیار